آینه معرفت: آقای رویش، شما اخیراً از یک برنامهی آموزشی که در دانشگاه یل داشتید، برگشتید. ممکن است بگویید که این برنامه چگونه بود، چه مدت دوام کرد و موضوع آن چه بود؟
رویش: برنامهای که من امسال در آن اشتراک کردم، فیلوشیپی بود که تحت عنوان «World Fellows Program» از سوی دانشگاه یل برگزار شده بود. این برنامه با مجموعهی رفت و برگشت من چیزی بیشتر از پنج ماه را در بر گرفت. برنامهی ورلد فیلوز دقیقاً همزمان یا اندکی بعد از حادثهی یازدهم سپتامبر در سال 2001 به راه افتید و طبق اظهارات مقامات دانشگاه یل، آنها خواستند که از طریق این برنامه شناخت خود از کشورهای مختلف جهان را بهتر سازند. این برنامه که همهساله در یک داوطلبی آزاد به راه میافتد، متقاضیان زیادی را از سراسر جهان به خود جلب میکند. سال گذشته، در برنامهای که ما اشتراک داشتیم، جمعاً بیش از 1500 داوطلب از سراسر جهان سهم گرفته بودند که از آن جمله، در نهایت 15 نفر انتخاب شده و به برنامه راه یافتند. در گروه امسال، برعلاوهی من از افغانستان، افرادی از روسیه، چین، استرالیا، اندونیزیا، نیکاراگوا، مکزیک، لبنان، سودان، آفریقای جنوبی، انگلستان، آلمان، بلجیم، تونس و هند اشتراک داشتند. خانم اورزلا اشرف نعمت که در بخش حقوق زنان و فراهم ساختن آموزش برای مناطق مختلف افغانستان فعالیت میکند، در سال 2008 شامل این برنامه شده بود.
برنامهی ورلدفیلوز، با محتوای مدیریت و رهبری، در واقع فعالان بینالمللی از کشورهای مختلف جهان را به هم ارتباط میدهد تا از تجارب عملی همدیگر بهرهمند شوند، تجارب و دیدگاههای خود را به دانشگاه یل انتقال دهند و از محیط و امکانات اکادمیک یل بهرهبرداری کنند. در این برنامه، هر هفته دو روز، و در هر روز، دو استاد از رشتههای مختلف دانشگاه یل برای دو ساعت برنامه میگرفتند. در ضمن آن، هر هفته دو یا سه نفر به عنوان مهمانان برجسته برای ضیافت شام دعوت میشدند که طی آن، شخصیتهای مذکور از دیدگاهها، تجارب و موفقیتهای خود سخن میگفتند و به سوالات همراهان ما پاسخ میدادند. در این برنامه با برخی از معروفترین و اثرگذارترین چهرههای جهانی آشنایی مییافتیم. از جمع این افراد میتوان از خانم الیزابت الکساندرا، شاعرهی معروف امریکایی نام برد که شعرش به مناسبت مراسم افتتاح ریاست جمهوری بارک اوباما آوازهی بزرگی به او بخشیده بود، به همین ترتیب، تونی بلیر، نخست وزیر اسبق انگلستان، رییس و بنیانگذار دیدبان حقوق بشر، بابی هاس، عکاس معروف، هوارد دین، کاندید ریاست جمهوری امریکا در سال 2008، تونی هال، فیلانتروپیست معروف امریکایی که حدود 21 سال در کنگرهی امریکا پست نمایندگی داشته است، و امثال آنان مهمانان این برنامه بودند.
همراهان برنامهی ما به تمام برنامهها و کورسهای آموزشی دانشگاه یل نیز حق دسترسی نامحدود داشتند. یعنی آنها میتوانستند با مرور برنامههای جاری در دانشکدههای مختلف دانشگاه، مطابق خواست و صلاحدید خود در هر برنامهای که تمایل داشتند اشتراک کنند و از درس و نظریات استادان مختلف بهرهمند شوند. برنامههای دیگری هم در دانشکدههای مختلف دانشگاه یل به طور هفته وار برگزار میشد که در آنها شخصیتهای مختلف در مناسبتهای مختلف سخنرانی و اظهار نظر داشتند و همراهان ما در هر کدام این برنامهها نیز میتوانستند اشتراک ورزند. از مهمترین این برنامهها اظهار نظرهای فرید زکریا در مورد مسایل بینالمللی و جان میجر، نخستوزیر اسبق انگلستان در رابطه با رهبریت و مدیریت بینالمللی بود. درسهای تونی بلیر در مورد دین و جهانیشدن نیز از برنامههای مهمی بود که به طور هفتهوار جریان داشت و او گاهی به طور مستقیم و گاهی از طریق ویدیوکانفرانس در آن اشتراک میکرد و دیدگاههای خود را ابراز میداشت.
محتوای درسهای ما بیشتر مربوط به مدیریت و رهبری بود. در عین حال، مسایل مختلفی از قبیل بحران اقتصادی، تغییرات جو و گرمایش زمین، رشد تکنولوژی و اثرات آن بر زندگی انسان امروزی، اقتصاد و تجارت بینالمللی، حقوق بشر و ارزشهای مدنی، شهرسازی و رشد جمعیت و افزایش فقر و تروریسم و بنیادگرایی و هنر و امثال آن نیز در برنامه وجود داشت که بدون تمرکز بر جنبههای صرفاً اکادمیک، آموزشهای عام آنها در اختیار همراهان قرار میگرفت.
آینه معرفت: میشود از شیوهی تدریس و آموزش در دانشگاه یل بگویید که با شیوهی تدریس و آموزش در کشورهایی مثل افغانستان چه تفاوت دارد؟
رویش: افغانستان، بهخصوص بعد از سه دهه جنگ و برخوردهای ایدئولوژیک با نظام آموزشی، تا کنون شیوهی خاصی را برای تدریس و آموزش تعریف نکرده است که بتوان آن را با سایر جاها مقایسه کرد. اما دانشگاه یل، شیوهی جالبی برای تدریس و آموزش داشت که آن را در نظام جدید تحت عنوان لیبرال آرتس یاد میکنند. در این نظام آموزشی، هدف اصلی ایجاد و رشد خلاقیت و تفکر آزاد در میان دانشجویان است. بحث و مباحثه و اشتراک همهی اعضای کلاس در موضوعات مورد بحث روح این نظام آموزشی را تشکیل میدهد. اعتماد به نفس خوبی که از طریق این نظام آموزشی برای دانشجویان خلق میشود، قابل توجه است. رابطهی صمیمانه و طبیعی میان استاد و دانشجویان نیز نقطهی برجستهای است که در دانشگاه یل میشد ملاحظه کرد. سنت نقد و نظر و آمادگی برای پذیرفتن هرگونه طرح و اندیشهی جدید، هر چند ظاهرِ ساختارشکن و رادیکال داشته باشد، در حلقات مختلف دانشگاه یل، از احترام و برجستگی خاصی برخوردار است.
آینه معرفت: گفته میتوانید که مهمترین اثراتی که شما از دانشگاه یل پذیرفتید چه بود؟
رویش: راستش، از اینکه بگویم از دانشگاه یل چه تأثیر عمدهای پذیرفتم، دچار تردید هستم. دلیل سادهاش این است که چهار ماه بودن من در این محیط اکادمیک، توأم با هیجانِ مواجهه با مسایل جدیدی بود که شاید برای اکثریت افراد دیگر هیچگونه جذبه و هیجانی خلق نکند. من اولین بار بود که در زندگیم وارد یک محیط اکادمیک میشدم و با شخصیتهایی سر و کار مییافتم که هر کدام تجربههای بزرگی از زندگی در محیطهای اکادمیک داشته اند. بااینهم، حس میکنم آمیزش اندیشه و شخصیت و زندگی طبیعی را در یل به روشنی متوجه شدم. در محیط ما، به نظر میرسد فاصلهی زیادی میان اندیشه و شخصیت انسانها وجود دارد. افراد زیادی هستند که وقتی دقت کنیم گویی اندیشه و تفکر شان درست مثل پول شان است که گاهی در جیب شان هست و گاهی نیست و گاهی از آن استفاده میکنند و گاهی حتی نمیفهمند که چگونه از آن استفاده کنند. مقام و پست و عنوان برای آدمهای اینجا هویت خلق میکند. در دانشگاه یل، اما تجربهی متفاوتی داشتم. شخصیتها فاصلهی خاصی میان اندیشه و شخصیت و زندگی طبیعی خویش نشان نمیدادند. به همان سادگی که اندیشهی خویش را در سخن و یا کلاس درسی خود انعکاس میدادند در رفتار و نشست و برخاست و خنده و هیجان خود نیز ظاهر میساختند. شخصیتهای ما اغلب برای اینکه نشان دهند کی هستند، ناچار میشوند دیگران را با جلوه و تبارزهای خاص حالی کنند. موتر و مقام و لباس و جای نشستن و نحوهی راه رفتن و بادیگارد و احترام و تعظیمی که دریافت میکنند همه باید بگویند که حاجیآغا چه کسی تشریف دارد. آنجا چنین نبود و من از این تجربه حس واقعاً زیبا و دگرگونهای مییافتم.
آینه معرفت: مشخصاً در طول این برنامه با چه شخصیتها و گروههایی همصحبت شدید؟
رویش: روشن است که هر چه دیدم اکثراً از جنس همانهایی بود که دانشگاه یل میتوانست عرضه کند. فرصت زیادی نبود که بتوانیم خارج از برنامه ولگردی کنیم و یا با پرسهزدن به ته و توی بیشتر چیزها راه پیدا کنیم. با توجه به اینکه امریکا سرزمین پهناوری است و زندگی مبتنی بر فردیت، چندگونگی و تکثر را در آن به حد سرسامآوری پیچیده و گسترده ساخته است، من تنها گوشهای کوچک از واقعیت آن را در مصاحبتهایم سردچار شدم. دانشجویان دانشگاه یل، البته در یک کمیت محدود و اندک در مقایسه با همهی دانشجویانی که از چهار گوشهی دنیا وارد این دانشگاه میشوند، استادان دانشگاه، باز هم در یک کمیت محدود و گزیده، شخصیتهای مطرحی که در ضمن برنامه مهمان ما میشدند و یا ما فرصت حضور در محفل شان را مییافتیم، مجامع حقوق بشر و فعالین مدنی که در امریکا حضور چشمگیر دارند و مدیران برنامهی ما فرصت دیدار و آشنایی با آنها را برای ما فراهم میکردند، مقامات ویژهای در ردههای مختلف نظام امریکایی و شخصیتها و مراجعی دیگر از همین دست، چهار ماه بودن ما را در دانشگاه یل به خود اختصاص دادند.
آینه معرفت: تصویر افغانستان را در ذهن اهالی دانشگاه یل و مجموع جامعهی امریکایی چگونه یافتید؟
رویش: افغانستان تصویر خوشایند و مطلوبی در هیچ جا، مخصوصاً در افکار عامهی جامعهی امریکایی ندارد. شاید گفتن این سخن آزاردهنده باشد، اما واقعیتی است که باید ما را به تأمل وا دارد. برجستهترین تصاویر افغانستان متعلق به همان مواردی اند که از طریق رسانهها انعکاس مییابند و رسانهها به طور عموم تمایل دارند داغترین و پرحرارتترین تصاویر را به خورد مخاطبان خود بدهند. حالا میتوان تصور کرد که تصاویر داغ و پرحرارت از افغانستان چه چیزهایی بوده میتواند: جنگ، انتحار، تولید و قاچاق مواد مخدر، سوختاندن مکاتب و اسیدپاشیدن بر روی دختران و بریدن بینی عایشه، فساد اداری، حاکمیت تفنگ و نقض حقوق بشر و موارد دیگر شبیه آن. من وقتی میدیدم که تمام تصویر افغانستان در افکار عامهی امریکایی، حتی در حلقهی اکادمیک دانشگاه یل، اینگونه منفی بود، حس ناراحتکنندهای مییافتم و همین بود که تمام تلاش خود را وقف آن کردم تا به سهم خود برای مخاطبان بگویم که افغانستان، دو دسته تصویر دارد: تصویری در بالا که در رسانهها انعکاس یافته و نمیتوان منکر شان بود؛ اما تصویر دیگری در لایههای زیرین جامعه نیز هست که رشد و گسترش ارزشهای مدنی و فعالیتها و ابتکارات گروهی مردم و نسل جدید را نشان میدهد و من از آن با نام «رویهی دیگر داستان» یاد میکردم که اتفاقاً برای اکثر مخاطبانم جالب و امیدوارکننده بود. «معرفت» در این میان، نماد برجستهی تحولی بود که در افغانستان اتفاق افتاده بود و من میگفتم که این یک نمونه است و شما میتوانید هزاران نمونه از این دست را در هر گوشهی کشور مشاهده کنید که با استفاده از فضا و زمینههای جدید در افغانستان خلق شده اند. رویهمرفته، من از تصویر کشورم در جهان به گونهی آزاردهندهای ناراحت شدم.
آینه معرفت: وضعیت افغانهای مقیم امریکا و اروپا را در مجموع چگونه ارزیابی میکنید؟
رویش: برای پاسخ به این سوال باید موارد و جنبههای مختلف را در نظر گرفت: افغانها از نظر اقتصادی و وضعیت معیشتی به طور محسوسی خوب اند. از نظر سواد و آگاهی و استفاده از امکانات آموزشی، نسل دومی که در آن کشورها رشد میکنند خوب اند، اما نسل اولی که از افغانستان رفته اند، در یک فیصدی بالا همچنان فقیر و محروم و در وضعیت دلآزاری به سر میبرند. از لحاظ روحیهی عمومی نیز تا جایی که کسی و چیزی آنها را به یاد افغانستان و رنجهای آن نیندازد، خوب اند و زندگی آسوده و بیدغدغهای دارند و میتوانند به همه چیز خود به طور نسبی رسیدگی خوبی داشته باشند: از تفریح تا دیدار دوستان و لذت بردن از فضا و امکاناتی که بدون تبعیض در اختیار همه است و گاهی نیز با اخبار افغانستان ور رفتن و سرگرم شدن. حس میکنم بحران برای افغانهایی که از ردهی نسل اول محسوب میشوند، بیشتر زمانی رونما خواهد شد که نسل دوم از راه برسد و با آموزش و پرورشی که از محیط و فرهنگ جدید گرفته اند، فاصلهی خود را با نسل اول به طور واضح و برجسته نشان دهند. برای رسیدن تا این مرحله، زمان زیادی باقی نمانده است و حس میکنم کسانی که ده سال را سپری کرده اند تنها ده سال دیگر ضرورت دارند تا تجربههای جدید خود از زندگی را آغاز کنند. به این دلیل، من وضعیت افغانها، مخصوصاً هزارهها را قابل تأمل میدانم و فکر میکنم اگر نسل اولی برای انطباق دادن خود با محیط و فرهنگ راهحلهای معقولی جستجو نکند، دوپارگی شخصیتی خود را در دوپارگی هویتی و فرهنگی در تمام بخشهای زندگی خود تجربه خواهد کرد. البته روشن است که در این برداشت، من تنها بر جنبهی عام و غالب توجه دارم و استثناهای فراوانی نیز در اینجا و آنجا وجود خواهد داشت که قابل انکار نیستند.
آینه معرفت: چه کسی در جریان برنامه بیشتر از همه بر شما تأثیر گذاشته است و این تأثیر در چه بخشی بوده است؟
رویش: از همه مهمتر میتوانم یکی از استادانی را نام ببرم که در برنامه اشتراک داشت و جنبههای روانشناختی روابط گروهها و سازمانها را تدریس میکرد. اسم او دیوید برگ بود. من از این پروفیسور به اندازهی زیادی تأثیر پذیرفتم. راستش او تنها استادی بود که نظریات و نگاههایش با آنچه که من در جستجویش بودم، ارتباط و هماهنگی داشت. من برعلاوهی درسهای دوساعتهای که هر دو هفته یکبار با او داشتیم، فرصت یافتم که سه بار به طور انفرادی همصحبت او باشم. در این سه ملاقات، که یکی حدود سه ساعت تمام دوام کرد، با حوصلهمندی عجیبی به حرفهای من و درد و دریغهایی که از زندگی و تجربههای زندگی در افغانستان داشتم گوش میداد و با دقت به همهی نکتههایی که طرح میکردم تماس میگرفت و همه را به هم پیوند میداد. از او نکتههای نغز فراونی آموختم. او بود که برایم تذکر داد چگونه میشود در جامعهای مثل افغانستان کار کرد و این کار را به عنوان یک مطالعهی استراتیژیک و علمی در نظر گرفت. در کتابی که در نظر دارم از برداشتهایم در دانشگاه یل بنویسم، سهم زیادی را اختصاص داده ام به تأثیراتی که دیوید برگ روی ذهن و رفتارم گذاشته است.
استاد دیگری بود به نام ویکتور وروم که از چهرههای اثرگذار در بخش مدیریت و رهبری در دانشگاه یل و در جامعهی امریکایی است. تیوریهای او از سالهای شصت میلادی تا کنون مورد توجه و اقبال همهی متفکران در سراسر جهان قرار دارد و یل از داشتن او در کنار خود فوقالعاده افتخار میکرد.
میرسلاو ولف، پروفیسوری بود که با تونی بلیر در عرصهی دین و جهانی شدن کار مشترک داشت. او در دانشگاه یل الهیات تدریس میکرد و دیدگاههای دینی او باعث شده بود که بحثهای جالبی میان ما صورت گیرد و من برداشتهای خود از اسلام و دین را با آنچه او ارایه میکرد مقایسه کنم. در ابتدا مرا منصوب میکرد به جریان صوفیهی مولانایی، اما بعدها در جریان مباحث و گفت و گوهای طولانیای که داشتیم، برداشتش متفاوت شده بود. با او بود که راز خدای مجرد در هستی بیکرانهای که در ذهن انسان انعکاس یافته است، کند و کاو شد و با او بود که تفاوت ایمان و دین و مذهب و آنچه در تاریخ به طور عام داشته ایم، مورد بررسی قرار گرفت. در کتابی که خواهم نوشت، دیدگاههای ولف و «معنای زندگی» در نگاه او انعکاس خوبی خواهد یافت.
به این ترتیب، برای من دشوار است که حالا بتوانم به ذهنم برگردم و تأثیرات بزرگی را که از افراد خاص و یا حوادث و مناسبتهای خاص گرفته ام، مرور کنم. اما در مجموع میتوانم بگویم که برخی از آنچه در یل سردچار شدم، مرا به یاد گفتهی معروف شریعتی در معبودهای کویری او میانداخت که همهی اینها از جنس تصادفهایی اند که میتوانند در زندگی انسان اتفاق نیفتند و اگر اتفاق نیفتند انسان چه فقیر و بیچاره خواهد ماند.
آینه معرفت: فکر میکنید در برگشت به افغانستان با چه دیدگاه تازهای برگشته اید که ممکن است بر کار و برنامههای آیندهی تان تأثیر بگذارد؟
رویش: با توجه به آنچه تا کنون در برخی از پاسخهایم گفته ام، فکر نمیکنم بتوانم از تغییر شگرفی یاد کنم که بر کارها و برنامههای آیندهام تأثیر شگرفی بگذارد. این همان پاسخی بود که در لحظات آخر برای مدیران برنامه نیز میگفتم. برداشت من این است که تأثیرات برنامهها و آموزشهایی که در دوران اقامت در یل گرفتم، در جریان زمان آشکار خواهد شد و حتی خودم به زمان فراوانی نیاز خواهم داشت که متوجه شوم چه چیزهایی در این مدت کوتاه در دانشگاه یل وارد ذهنم شده و بر دیدگاههایم تأثیر گذاشته است. حس میکنم یل عشق مرا به وطن و مردم و به خصوص به دانشآموزان و همکاران خوب و مهربانم در معرفت به گونهی شگفتی صیقل زده است. این شاید تنها حرفی باشد که بتوانم با تواضع آن را بیان کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر