۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

یل فرصتی برای تأمل بود


آینه معرفت: آقای رویش، شما اخیراً از یک برنامه‏ی آموزشی که در دانشگاه یل داشتید، برگشتید. ممکن است بگویید که این برنامه چگونه بود، چه مدت دوام کرد و موضوع آن چه بود؟
رویش: برنامه‏ای که من امسال در آن اشتراک کردم، فیلوشیپی بود که تحت عنوان «World Fellows Program» از سوی دانشگاه یل برگزار شده بود. این برنامه با مجموعه‏ی رفت و برگشت من چیزی بیشتر از پنج ماه را در بر گرفت. برنامه‏ی ورلد فیلوز دقیقاً همزمان یا اندکی بعد از حادثه‏ی یازدهم سپتامبر در سال 2001 به راه افتید و طبق اظهارات مقامات دانشگاه یل، آنها خواستند که از طریق این برنامه شناخت خود از کشورهای مختلف جهان را بهتر سازند. این برنامه که همه‏ساله در یک داوطلبی آزاد به راه می‏افتد، متقاضیان زیادی را از سراسر جهان به خود جلب می‏کند. سال گذشته، در برنامه‏ای که ما اشتراک داشتیم، جمعاً بیش از 1500 داوطلب از سراسر جهان سهم گرفته بودند که از آن جمله، در نهایت 15 نفر انتخاب شده و به برنامه راه یافتند. در گروه امسال، برعلاوه‏ی من از افغانستان، افرادی از روسیه، چین، استرالیا، اندونیزیا، نیکاراگوا، مکزیک، لبنان، سودان، آفریقای جنوبی، انگلستان، آلمان، بلجیم، تونس و هند اشتراک داشتند. خانم اورزلا اشرف نعمت که در بخش حقوق زنان و فراهم ساختن آموزش برای مناطق مختلف افغانستان فعالیت می‏کند، در سال 2008 شامل این برنامه شده بود.
برنامه‏ی ورلدفیلوز، با محتوای مدیریت و رهبری، در واقع فعالان بین‏المللی از کشورهای مختلف جهان را به هم ارتباط می‏دهد تا از تجارب عملی همدیگر بهره‏مند شوند، تجارب و دیدگاه‏های خود را به دانشگاه یل انتقال دهند و از محیط و امکانات اکادمیک یل بهره‏برداری کنند. در این برنامه، هر هفته دو روز، و در هر روز، دو استاد از رشته‏های مختلف دانشگاه یل برای دو ساعت برنامه می‏گرفتند. در ضمن آن، هر هفته دو یا سه نفر به عنوان مهمانان برجسته برای ضیافت شام دعوت می‏شدند که طی آن، شخصیت‏های مذکور از دیدگاه‏ها، تجارب و موفقیت‏های خود سخن می‏گفتند و به سوالات همراهان ما پاسخ می‏دادند. در این برنامه با برخی از معروف‏ترین و اثرگذارترین چهره‏های جهانی آشنایی می‏یافتیم. از جمع این افراد می‏توان از خانم الیزابت الکساندرا، شاعره‏ی معروف امریکایی نام برد که شعرش به مناسبت مراسم افتتاح ریاست جمهوری بارک اوباما آوازه‏ی بزرگی به او بخشیده بود، به همین ترتیب، تونی بلیر، نخست وزیر اسبق انگلستان، رییس و بنیانگذار دیدبان حقوق بشر، بابی هاس، عکاس معروف، هوارد دین، کاندید ریاست جمهوری امریکا در سال 2008، تونی هال، فیلانتروپیست معروف امریکایی که حدود 21 سال در کنگره‏ی امریکا پست نمایندگی داشته است، و امثال آنان مهمانان این برنامه بودند.
همراهان برنامه‏ی ما به تمام برنامه‏ها و کورس‏های آموزشی دانشگاه یل نیز حق دسترسی نامحدود داشتند. یعنی آنها می‏توانستند با مرور برنامه‏های جاری در دانشکده‏های مختلف دانشگاه، مطابق خواست و صلاحدید خود در هر برنامه‏ای که تمایل داشتند اشتراک کنند و از درس و نظریات استادان مختلف بهره‏مند شوند. برنامه‏های دیگری هم در دانشکده‏های مختلف دانشگاه یل به طور هفته وار برگزار می‏شد که در آنها شخصیت‏های مختلف در مناسبت‏های مختلف سخنرانی و اظهار نظر داشتند و همراهان ما در هر کدام این برنامه‏ها نیز می‏توانستند اشتراک ورزند. از مهم‏ترین این برنامه‏ها اظهار نظرهای فرید زکریا در مورد مسایل بین‏المللی و جان میجر، نخست‏وزیر اسبق انگلستان در رابطه با رهبریت و مدیریت بین‏المللی بود. درس‏های تونی بلیر در مورد دین و جهانی‏شدن نیز از برنامه‏های مهمی بود که به طور هفته‏وار جریان داشت و او گاهی به طور مستقیم و گاهی از طریق ویدیوکانفرانس در آن اشتراک می‏کرد و دیدگاه‏های خود را ابراز می‏داشت.
محتوای درس‏های ما بیشتر مربوط به مدیریت و رهبری بود. در عین حال، مسایل مختلفی از قبیل بحران اقتصادی، تغییرات جو و گرمایش زمین، رشد تکنولوژی و اثرات آن بر زندگی انسان امروزی، اقتصاد و تجارت بین‏المللی، حقوق بشر و ارزش‏های مدنی، شهرسازی و رشد جمعیت و افزایش فقر و تروریسم و بنیادگرایی و هنر و امثال آن نیز در برنامه وجود داشت که بدون تمرکز بر جنبه‏های صرفاً اکادمیک، آموزش‏های عام آنها در اختیار همراهان قرار می‏گرفت.
آینه معرفت: می‏شود از شیوه‏ی تدریس و آموزش در دانشگاه یل بگویید که با شیوه‏ی تدریس و آموزش در کشورهایی مثل افغانستان چه تفاوت دارد؟
رویش: افغانستان، به‏خصوص بعد از سه دهه جنگ و برخوردهای ایدئولوژیک با نظام آموزشی، تا کنون شیوه‏ی خاصی را برای تدریس و آموزش تعریف نکرده است که بتوان آن را با سایر جاها مقایسه کرد. اما دانشگاه یل، شیوه‏ی جالبی برای تدریس و آموزش داشت که آن را در نظام جدید تحت عنوان لیبرال آرتس یاد می‏کنند. در این نظام آموزشی، هدف اصلی ایجاد و رشد خلاقیت و تفکر آزاد در میان دانشجویان است. بحث و مباحثه و اشتراک همه‏ی اعضای کلاس در موضوعات مورد بحث روح این نظام آموزشی را تشکیل می‏دهد. اعتماد به نفس خوبی که از طریق این نظام آموزشی برای دانشجویان خلق می‏شود، قابل توجه است. رابطه‏ی صمیمانه و طبیعی میان استاد و دانشجویان نیز نقطه‏ی برجسته‏ای است که در دانشگاه یل می‏شد ملاحظه کرد. سنت نقد و نظر و آمادگی برای پذیرفتن هرگونه طرح و اندیشه‏ی جدید، هر چند ظاهرِ ساختارشکن و رادیکال داشته باشد، در حلقات مختلف دانشگاه یل، از احترام و برجستگی خاصی برخوردار است.
آینه معرفت: گفته می‏توانید که مهم‏ترین اثراتی که شما از دانشگاه یل پذیرفتید چه بود؟
رویش: راستش، از اینکه بگویم از دانشگاه یل چه تأثیر عمده‏ای پذیرفتم، دچار تردید هستم. دلیل ساده‏اش این است که چهار ماه بودن من در این محیط اکادمیک، توأم با هیجانِ مواجهه با مسایل جدیدی بود که شاید برای اکثریت افراد دیگر هیچگونه جذبه و هیجانی خلق نکند. من اولین بار بود که در زندگیم وارد یک محیط اکادمیک می‏شدم و با شخصیت‏هایی سر و کار می‏یافتم که هر کدام تجربه‏های بزرگی از زندگی در محیط‏های اکادمیک داشته اند. بااینهم، حس می‏کنم آمیزش اندیشه و شخصیت و زندگی طبیعی را در یل به روشنی متوجه شدم. در محیط ما، به نظر می‏رسد فاصله‏ی زیادی میان اندیشه و شخصیت انسان‏ها وجود دارد. افراد زیادی هستند که وقتی دقت کنیم گویی اندیشه و تفکر شان درست مثل پول شان است که گاهی در جیب شان هست و گاهی نیست و گاهی از آن استفاده می‏کنند و گاهی حتی نمی‏فهمند که چگونه از آن استفاده کنند. مقام و پست و عنوان برای آدم‏های اینجا هویت خلق می‏کند. در دانشگاه یل، اما تجربه‏ی متفاوتی داشتم. شخصیت‏ها فاصله‏ی خاصی میان اندیشه و شخصیت و زندگی طبیعی خویش نشان نمی‏دادند. به همان سادگی که اندیشه‏ی خویش را در سخن و یا کلاس درسی خود انعکاس می‏دادند در رفتار و نشست و برخاست و خنده و هیجان خود نیز ظاهر می‏ساختند. شخصیت‏های ما اغلب برای اینکه نشان دهند کی هستند، ناچار می‏شوند دیگران را با جلوه و تبارزهای خاص حالی کنند. موتر و مقام و لباس و جای نشستن و نحوه‏ی راه رفتن و بادی‏گارد و احترام و تعظیمی که دریافت می‏کنند همه باید بگویند که حاجی‏آغا چه کسی تشریف دارد. آنجا چنین نبود و من از این تجربه حس واقعاً زیبا و دگرگونه‏ای می‏یافتم.
آینه معرفت: مشخصاً در طول این برنامه با چه شخصیت‏ها و گروه‏هایی هم‏صحبت شدید؟
رویش: روشن است که هر چه دیدم اکثراً از جنس همان‏هایی بود که دانشگاه یل می‏توانست عرضه کند. فرصت زیادی نبود که بتوانیم خارج از برنامه ولگردی کنیم و یا با پرسه‏زدن به ته و توی بیشتر چیزها راه پیدا کنیم. با توجه به اینکه امریکا سرزمین پهناوری است و زندگی مبتنی بر فردیت، چندگونگی و تکثر را در آن به حد سرسام‏آوری پیچیده و گسترده ساخته است، من تنها گوشه‏ای کوچک از واقعیت آن را در مصاحبت‏هایم سردچار شدم. دانشجویان دانشگاه یل، البته در یک کمیت محدود و اندک در مقایسه با همه‏ی دانشجویانی که از چهار گوشه‏ی دنیا وارد این دانشگاه می‏شوند، استادان دانشگاه، باز هم در یک کمیت محدود و گزیده، شخصیت‏های مطرحی که در ضمن برنامه مهمان ما می‏شدند و یا ما فرصت حضور در محفل شان را می‏یافتیم، مجامع حقوق بشر و فعالین مدنی که در امریکا حضور چشمگیر دارند و مدیران برنامه‏ی ما فرصت دیدار و آشنایی با آنها را برای ما فراهم می‏کردند، مقامات ویژه‏ای در رده‏های مختلف نظام امریکایی و شخصیت‏ها و مراجعی دیگر از همین دست، چهار ماه بودن ما را در دانشگاه یل به خود اختصاص دادند.
آینه معرفت: تصویر افغانستان را در ذهن اهالی دانشگاه یل و مجموع جامعه‏ی امریکایی چگونه یافتید؟
رویش: افغانستان تصویر خوشایند و مطلوبی در هیچ جا، مخصوصاً در افکار عامه‏ی جامعه‏ی امریکایی ندارد. شاید گفتن این سخن آزاردهنده باشد، اما واقعیتی است که باید ما را به تأمل وا دارد. برجسته‏ترین تصاویر افغانستان متعلق به همان مواردی اند که از طریق رسانه‏ها انعکاس می‏یابند و رسانه‏ها به طور عموم تمایل دارند داغ‏ترین و پرحرارت‏ترین تصاویر را به خورد مخاطبان خود بدهند. حالا می‏توان تصور کرد که تصاویر داغ و پرحرارت از افغانستان چه چیزهایی بوده می‏تواند: جنگ، انتحار، تولید و قاچاق مواد مخدر، سوختاندن مکاتب و اسیدپاشیدن بر روی دختران و بریدن بینی عایشه، فساد اداری، حاکمیت تفنگ و نقض حقوق بشر و موارد دیگر شبیه آن. من وقتی می‏دیدم که تمام تصویر افغانستان در افکار عامه‏ی امریکایی، حتی در حلقه‏ی اکادمیک دانشگاه یل، اینگونه منفی بود، حس ناراحت‏کننده‏ای می‏یافتم و همین بود که تمام تلاش خود را وقف آن کردم تا به سهم خود برای مخاطبان بگویم که افغانستان، دو دسته تصویر دارد: تصویری در بالا که در رسانه‏ها انعکاس یافته و نمی‏توان منکر شان بود؛ اما تصویر دیگری در لایه‏های زیرین جامعه نیز هست که رشد و گسترش ارزش‏های مدنی و فعالیت‏ها و ابتکارات گروهی مردم و نسل جدید را نشان می‏دهد و من از آن با نام «رویه‏ی دیگر داستان» یاد می‏کردم که اتفاقاً برای اکثر مخاطبانم جالب و امیدوارکننده بود. «معرفت» در این میان، نماد برجسته‏ی تحولی بود که در افغانستان اتفاق افتاده بود و من می‏گفتم که این یک نمونه است و شما می‏توانید هزاران نمونه از این دست را در هر گوشه‏ی کشور مشاهده کنید که با استفاده از فضا و زمینه‏های جدید در افغانستان خلق شده اند. روی‏همرفته، من از تصویر کشورم در جهان به گونه‏ی آزاردهنده‏ای ناراحت شدم.
آینه معرفت: وضعیت افغان‏های مقیم امریکا و اروپا را در مجموع چگونه ارزیابی می‏کنید؟
رویش: برای پاسخ به این سوال باید موارد و جنبه‏های مختلف را در نظر گرفت: افغان‏ها از نظر اقتصادی و وضعیت معیشتی به طور محسوسی خوب اند. از نظر سواد و آگاهی و استفاده از امکانات آموزشی، نسل دومی که در آن کشورها رشد می‏کنند خوب اند، اما نسل اولی که از افغانستان رفته اند، در یک فیصدی بالا همچنان فقیر و محروم و در وضعیت دل‏آزاری به سر می‏برند. از لحاظ روحیه‏ی عمومی نیز تا جایی که کسی و چیزی آنها را به یاد افغانستان و رنج‏های آن نیندازد، خوب اند و زندگی آسوده و بی‏دغدغه‏ای دارند و می‏توانند به همه چیز خود به طور نسبی رسیدگی خوبی داشته باشند: از تفریح تا دیدار دوستان و لذت بردن از فضا و امکاناتی که بدون تبعیض در اختیار همه است و گاهی نیز با اخبار افغانستان ور رفتن و سرگرم شدن. حس می‏کنم بحران برای افغان‏هایی که از رده‏ی نسل اول محسوب می‏شوند، بیشتر زمانی رونما خواهد شد که نسل دوم از راه برسد و با آموزش و پرورشی که از محیط و فرهنگ جدید گرفته اند، فاصله‏ی خود را با نسل اول به طور واضح و برجسته نشان دهند. برای رسیدن تا این مرحله، زمان زیادی باقی نمانده است و حس می‏کنم کسانی که ده سال را سپری کرده اند تنها ده سال دیگر ضرورت دارند تا تجربه‏های جدید خود از زندگی را آغاز کنند. به این دلیل، من وضعیت افغان‏ها، مخصوصاً هزاره‏ها را قابل تأمل می‏دانم و فکر می‏کنم اگر نسل اولی برای انطباق دادن خود با محیط و فرهنگ راه‏حل‏های معقولی جستجو نکند، دوپارگی شخصیتی خود را در دوپارگی هویتی و فرهنگی در تمام بخش‏های زندگی خود تجربه خواهد کرد. البته روشن است که در این برداشت، من تنها بر جنبه‏ی عام و غالب توجه دارم و استثناهای فراوانی نیز در اینجا و آنجا وجود خواهد داشت که قابل انکار نیستند.
آینه معرفت: چه کسی در جریان برنامه بیشتر از همه بر شما تأثیر گذاشته است و این تأثیر در چه بخشی بوده است؟
رویش: از همه مهم‏تر می‏توانم یکی از استادانی را نام ببرم که در برنامه اشتراک داشت و جنبه‏های روان‏شناختی روابط گروه‏ها و سازمان‏ها را تدریس می‏کرد. اسم او دیوید برگ بود. من از این پروفیسور به اندازه‏ی زیادی تأثیر پذیرفتم. راستش او تنها استادی بود که نظریات و نگاه‏هایش با آنچه که من در جستجویش بودم، ارتباط و هماهنگی داشت. من برعلاوه‏ی درس‏های دوساعته‏ای که هر دو هفته یکبار با او داشتیم، فرصت یافتم که سه بار به طور انفرادی هم‏صحبت او باشم. در این سه ملاقات، که یکی حدود سه ساعت تمام دوام کرد، با حوصله‏مندی عجیبی به حرف‏های من و درد و دریغ‏هایی که از زندگی و تجربه‏های زندگی در افغانستان داشتم گوش می‏داد و با دقت به همه‏ی نکته‏هایی که طرح می‏کردم تماس می‏گرفت و همه را به هم پیوند می‏داد. از او نکته‏های نغز فراونی آموختم. او بود که برایم تذکر داد چگونه می‏شود در جامعه‏ای مثل افغانستان کار کرد و این کار را به عنوان یک مطالعه‏ی استراتیژیک و علمی در نظر گرفت. در کتابی که در نظر دارم از برداشت‏هایم در دانشگاه یل بنویسم، سهم زیادی را اختصاص داده ام به تأثیراتی که دیوید برگ روی ذهن و رفتارم گذاشته است.
استاد دیگری بود به نام ویکتور وروم که از چهره‏های اثرگذار در بخش مدیریت و رهبری در دانشگاه یل و در جامعه‏ی امریکایی است. تیوری‏های او از سال‏های شصت میلادی تا کنون مورد توجه و اقبال همه‏ی متفکران در سراسر جهان قرار دارد و یل از داشتن او در کنار خود فوق‏العاده افتخار می‏کرد.
میرسلاو ولف، پروفیسوری بود که با تونی بلیر در عرصه‏ی دین و جهانی شدن کار مشترک داشت. او در دانشگاه یل الهیات تدریس می‏کرد و دیدگاه‏های دینی او باعث شده بود که بحث‏های جالبی میان ما صورت گیرد و من برداشت‏های خود از اسلام و دین را با آنچه او ارایه می‏کرد مقایسه کنم. در ابتدا مرا منصوب می‏کرد به جریان صوفیه‏ی مولانایی، اما بعدها در جریان مباحث و گفت و گوهای طولانی‏ای که داشتیم، برداشتش متفاوت شده بود. با او بود که راز خدای مجرد در هستی بیکرانه‏ای که در ذهن انسان انعکاس یافته است، کند و کاو شد و با او بود که تفاوت ایمان و دین و مذهب و آنچه در تاریخ به طور عام داشته ایم، مورد بررسی قرار گرفت. در کتابی که خواهم نوشت، دیدگاه‏های ولف و «معنای زندگی» در نگاه او انعکاس خوبی خواهد یافت.
به این ترتیب، برای من دشوار است که حالا بتوانم به ذهنم برگردم و تأثیرات بزرگی را که از افراد خاص و یا حوادث و مناسبت‏های خاص گرفته ام، مرور کنم. اما در مجموع می‏توانم بگویم که برخی از آنچه در یل سردچار شدم، مرا به یاد گفته‏ی معروف شریعتی در معبودهای کویری او می‏انداخت که همه‏ی اینها از جنس تصادف‏هایی اند که می‏توانند در زندگی انسان اتفاق نیفتند و اگر اتفاق نیفتند انسان چه فقیر و بیچاره خواهد ماند.
آینه معرفت: فکر می‏کنید در برگشت به افغانستان با چه دیدگاه تازه‏ای برگشته اید که ممکن است بر کار و برنامه‏های آینده‏ی تان تأثیر بگذارد؟
رویش: با توجه به آنچه تا کنون در برخی از پاسخ‏هایم گفته ام، فکر نمی‏کنم بتوانم از تغییر شگرفی یاد کنم که بر کارها و برنامه‏های آینده‏ام تأثیر شگرفی بگذارد. این همان پاسخی بود که در لحظات آخر برای مدیران برنامه نیز می‏گفتم. برداشت من این است که تأثیرات برنامه‏ها و آموزش‏هایی که در دوران اقامت در یل گرفتم، در جریان زمان آشکار خواهد شد و حتی خودم به زمان فراوانی نیاز خواهم داشت که متوجه شوم چه چیزهایی در این مدت کوتاه در دانشگاه یل وارد ذهنم شده و بر دیدگاه‏هایم تأثیر گذاشته است. حس می‏کنم یل عشق مرا به وطن و مردم و به خصوص به دانش‏آموزان و همکاران خوب و مهربانم در معرفت به گونه‏ی شگفتی صیقل زده است. این شاید تنها حرفی باشد که بتوانم با تواضع آن را بیان کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر